پیدایش مکتب خانه
مکتب مؤسسه ای بود برای تعلیم و تربیت و آموختن سواد و مقدمات قرآن که گاهی به نام «کُتاب» هم خوانده می شد و به طور معمول در مساجد یا خانه معلّم یا در سر گذر جای داشت. مکتب به عنوان جایگاهی برای خواندن و نوشتن در قبل از اسلام
نویسنده: اعظم صابری نسب (1)
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چکیده
مکتب مؤسسه ای بود برای تعلیم و تربیت و آموختن سواد و مقدمات قرآن که گاهی به نام «کُتاب» هم خوانده می شد و به طور معمول در مساجد یا خانه معلّم یا در سر گذر جای داشت. مکتب به عنوان جایگاهی برای خواندن و نوشتن در قبل از اسلام هم وجود داشت و بعد از اسلام تعلیم خواندن قرآن هم به مواد درسی مکتب خانه ها افزوده گشت، البته برنامه درسی مکتب خانه چندان مشخص و ثابت نبود و بیشتر توسط مؤسس مکتب یا معلّم معین می شد.این مقاله بر آن است که به شرح مختصری از چگونگی کار مکتب خانه ها بپردازد.
کلید واژه:
مکتب خانه، مکتب دار، آموزش، برنامه درسی.اهمیت بسیاری که دین اسلام برای علم و علم آموزی قائل است عامل توسعه و رشد مراکز آموزش و مکتب خانه ها گردید. پیامبر اسلام (ص) مسلمانان را به آموختن علوم جدید تشویق نمود و قرآن نیز بارها بر ارزش و مقام دانشمند تأکید می کند. پیامبر اسلام می فرمایند:
مَدادِ العُلَّماء اَفضِلُ مِن دَماءِ الشُهَداء
«مرکب دانشمندان برتر از خون شهیدان است .»
مکتب به عنوان یکی از مراکز آموزش صدر اسلام به دو صورت بوده است:
نوع اول مکتب برای آموختن خواندن و نوشتن = که این نوع مکتب قبل از اسلام هم به صورت محدود وجود داشته است. گویند اولین بار «بشر بن عبدالملک» که خود در حیره خواندن و نوشتن آموخته بود در مکّه آن را بنا نهاد. مکتب در آغاز اسلام اولین بار بعد از هجرت و پس از جنگ تأسیس گشت. این گونه آموزش در خانه معلّمان که گه گاه اتاقی را به این کار اختصاص می دادند، انجام می گرفت بعضی میان این نوع مکتب و نوع دیگر آن که بعد شرح داده می شود، تفاوت نگذاشته اند و نگاشته اند که این دو یکی بیش نیستند، ولی با توجه به این که گاهی افراد غیر مسلمان نیز خواندن و نوشتن را فرا می گرفته اند، معلوم است که در همه جا آموزش قرآن مطرح نبوده است. ابن عربی گوید: شیوه کار بر این اساس بود که ابتدا کودک را خواندن و نوشتن و حساب و زبان جدیدی می آموختند و وقتی در این علوم مهارت می یافت به پیش قاری قرآن فرستاده می شد. آن گاه کودک حزب یا نیمی از آن را در روز حفظ می کرد (شلبی / 1361 / ص 43).
نکته مهّم این که آموزش قرآن به صورت شفاهی بوده است نه کتبی؛ تا مورد اهانت قرار نگیرد، این مطلب را ابن جبیر و ابن بطوطه هر دو اشاره کرده اند (شلبی / 1361 / ص 43). این مرکز را «کُتّاب» هم می گویند که از همان ریشه کتابت است.
نوع دوّم مکتب برای آموزش قرآن و مسائل دینی = تاریخ پیدایش این مکتب به همان صدر اسلام می رسد. کسانی را که می توانستند قرآن بخوانند، قراء می گفتند که اکنون هم این واژه مرسوم است. یکی از آموزگاران این مکتب «حجاج بن یوسف ثقفی» بوده که او را «معلم الصبیان» می نامیدند و از همین راه به مقام و موقعیت رسید.
در گذشته علاوه بر معلّمان الصبیان از واژه مؤدب (مربّی) هم استفاده می شد و آن ها کسانی بودند که به اصطلاح معلّم سرخانه نامیده می شدند که به منازل افراد می رفتند و آن ها را درس می دادند که علاوه بر تدریس مسئولیت تربیتی آنان را نیز بر عهده داشتند.
تعداد دانش آموزان گاهی به چندین هزار می رسیده؛ مثلاً تعداد شاگردان مکتب خانه ابوالقاسم بلخی را که اواخر قرن اوّل و آغاز قرن دوّم دایر بوده است، 3000 نفر نوشته اند (شلبی / 1361 / ص 43). از شاگردان این مکتب خانه، امام شافعی و احمد ابن سهل را می توان نام برد.
توسعه مکتب خانه ها بیشتر به سبب حرمت مساجد بوده است، البته خیلی از مکتب خانه ها در مساجد یا اتاق های چسبیده به آن تشکیل می شده است. در سده های دوّم و سوّم هجری و پس از آن شماره مکتب ها و معلّمان رو به افزایش نهاد؛ به طوری که در هر روستایی یک مکتب و گاهی بیشتر تأسیس می شد.
برنامه مکتب خانه خواندن و نوشتن، حساب کردن، انشاء، قرآن و گاهی شعر و داستان نیز بوده است. البته این برنامه در سراسر کشورهای اسلامی یکسان نبوده است. در بعضی جا ها چنان که ابن خلدون اشاره کرده،خطاطی، نامه نگاری، شعرخوانی و دستور زبان عربی مرسوم بوده است.
بعضی اطفال علم سیاق را نیز می آموختند که همان علم حساب است با کلمات عربی؛ که ظاهراً از روی علائم پهلوی در حدود 80 هجری برای نوشتن دفاتر دیوان وضع گردید و تا چند دهه قبل نیز جزء برنامه درسی رسمی دبستان ها بود و اکنون میان بعضی از کسبه مکتب رفته، معمول و متداول است.
نکته دیگر این که در آموزش قرآن اهتمام داشتند که به دختران سوره نور را یاد دهند و مکتب داران تأکید داشتند که دخترها این سوره را حفظ کنند.
از آموزگاران معروف آن دوره حجاج بن یوسف – ضحاک بن مزاحم – کمیت بن زید – عبدالحمید کاتب را می توان نام برد (ربانی / 1382 / ص 58).
مکتب خانه ها عموماً کنار مساجد ساخته می شد و گاهی با فاصله از آن و احیاناً در خود مساجد تشکیل می گردید که مورد اخیر کمتر انجام می گرفت، زیرا اطفال در این سنین پاکی و نجسی را زیاد رعایت نمی کردند. شرط ورود به مکتب فقط این بود که طفل از عهده شست و شو و طهارت خود بر آید، بنابراین از 5 یا 6 سالگی طفل را به مکتب می فرستادند.
علت جدایی مکتب از مسجد را می توان به دلایل زیر نیز ذکر کرد:
- کثرت دانش آموزان و کمبود محل مناسب
- عدم رعایت طهارت توسط کودکان
شرط معلّم بودن عبارت بود از تسلط داشتن بر خواندن و نوشتن و قرائت قرآن و نیز گاهی حفظ بودن آن و در ضمن وارستگی اخلاقی و تدین معلّم نیز مورد نظر بود.
گاهی یک مکتب تحت نظر یک شخص و یا بدون نظر کسی ممکن بود چند نفر به امر تدریس به پردازند. به معلّم مکتبی که در مساجد و یا در مدرسه تشکیل می شد، معمولاً از عایدات اوقاف حقوق داده می شد و در ازاء آن مستمندان و یتیمان به رایگان تحصیل کنند و در دیگر مکتب ها معلّم ماهیانه مبلغ جزئی از هر کودک می گرفت. مخارج مکتب و حقوق و شهریه بر عهده والدین بود که گاهی به صورت هفتگی یا ماهانه یا سالانه پرداخت می شد.
در برخی موارد شهریه دادن منوط به آن بود که طفل کتاب به خصوصی را تمام کرده و یا در خواندن فلان مقدار از قرآن توانا باشد. در مواردی معلّم یا والدین شرط می کردند که طفل یا والدین او عهده دار کاری و یا نوعی خدمت برای معلّم گردند.
در آخر هر مرحله از تعلیم مانند خواندن سوره یا ختم قرآن یا به مناسبتی شامل اعیاد معلّم؛ هدایایی را از اولیای طفل انتظار داشت (ضوابطی / 1359 / ص 22) و با این حال زندگی او تأمین نمی شد و مجبور بود ضمن اشتغال به تعلیم به کارهای دیگری چون تحریرات شرعی، استنساخ کتب، رقعه نویسی، دعا نویسی و مانند آن ها نیز به پردازد (ایمانیه / 2535 / ص 36 – صدیق / 1348 / ص 74)، اما به طور کلی شهریه دادن آن قدر مشکل نبود که طفل را از تحصیل بازدارد.
ناصرخسرو (متوفی 481 قمری) در یک بیت بیان می کند که شهریه طفل در ماه یک درهم بوده است:
از غم مزد سر ماه که آن یک درم است کودک خویش به استاد دبستان ندهی
(راوندی / 1366 / ص 15).
در کتاب زادالمذکرین نیز چنین آمده که: در دربار غزنین رسم بوده که چون طفل در آموزش به حروف ابجد می رسید، معلّم خواستار هدیه ای می شد.
در مراحل عالی تر تحصیل؛ گرفتن شهریه بسته به نظر خاص مدرّس بود و بعضی با توجه به این که مطالب آموزشی بیشتر دینی بود و پیامبر حرام کرده بودند که کسی دیانت را وسیله ارتزاق قرار دهد از گرفتن پول امتناع می کردند و والدین به عنوان هدیه چیزی به مدرّس می دادند.
حکومت هیچ گونه نظارتی بر این مراکز نداشت، زیرا بودجه ای صرف نمی کرد تا اعمال نظارت کند، البته برخی از خلفا و سلاطین در ساختمان این مراکز کمک می کردند.
مکتب به صورت مدارس ابتدایی کنونی اتاق به اتاق نبود، بلکه شامل اتاق وسیع و یا تنگی می شد که یا فرش ساده ای داشت و یا بدون فرش بود و بچه ها با خود فرش می آوردند. همه در یک جا می نشستند و یکی به خواندن مشغول بود و دیگری شعر حفظ می کرد و گروهی جمع و تفریق را یاد می گرفتند و عده ای نیز در حال رونویسی بودند.
در مکتب روش تعلیم انفرادی بود، یعنی معلّم ابتدا به شاگردان بزرگ تر درس می داد و سپس آن ها را به عنوان خلیفه به آموختن کودکان دیگر می گماشت (صدیق / 1354 / ص 80 – الماسی / 1378 / ص 133). همین که شاگرد درس را یاد می گرفت، بر جای خود می نشست و آن را با صدای بلند و حرکات موزون بدن تکرار می کرد و به یاد سپردن مهم ترین وسیله یادگیری قلمداد می شد.
مکتب دار از صبح تا ساعت 10 درس می گفت و از ساعت 10 تا 12 شاگردان را مکلّف به نوشتن املاء و انشاء می کرد و پس از نوشتن درس ساعت تنفس فرا می رسید (آصفی / 1352 / ص 106).
مکتب خانه ها به شکل دو نوبته بود که عبارت بود از صبح تا ظهر و بعدازظهر تا عصر. روزهای اعیاد مانند عید قربان و روز جمعه و نیمی از پنج شنبه تعطیل بود (ربانی / 1382 / ص 60). دوره تحصیل معین و مشخص نبود و هر کس به تناسب توانایی مالی و استعداد ذاتی طفل فرزند خود را به مکتب می فرستاد، ولی قاعدتاً از 10 سال تجاوز نمی کرد و عمدتاً دوره مکتب در 15 سالگی پایان یافته تلقی می شد (ضمیری / 1374 / ص 101).
طریقه تعلیم قرآن به این صورت بود که معلّم ابتدا آیه ای از قرآن را می خواند و شاگرد به دنبال وی آیه را می خواند و تکرار می کرد تا حفظ شود. سپس آیه دیگر به همین ترتیب حفظ می شد تا آخر.
به عقیده مکتب دار بلند خواندن درس باعث می شد که شاگرد در ابتدا تلفظ کردن کلمات را فراگیرد و سخن گفتن را بیاموزد و بعد هم حواس خود را متمرکز کند و متوجه درس شود (ایمانیه / 2535 / ص 39). گاه آیات قرآن را بر روی لوحه سنگی یا فلزی یا استخوان یا پوست می نوشتند و وقتی آیه را طفل حفظ می کرد، نوشته را محو می نمودند.
در مکتب خانه ها افراد خطاکار یا سهل انگار یا تنبل را مورد تنبیه قرار می دادند و تنبیه ابتدا با توبیخ جدا از دیگران و سپس در حضور همه و بعداً با زدن بر پا یا دست توسط ترکه یا چوب انجام می گرفت.
سخت ترین تنبیه با ترکه آلبالو خیسانده شده در آب بود که درد شدیدی را سبب می شد.
در کل مکتب ها به صورت خود جوش و بدون آن که کسی تأسیس آن ها را دستور داده باشد به وجود آمدند. آموزگاران مکتب خانه را معلم مُکَتّب، مُکْتِب یا مؤدب می نامیدند (درانی/ 1378 / ص 68).
در زمان متوکّل عباسی از ورود کودکان غیر مسلمان به مکتب خانه جلوگیری می شد، اما این ممنوعیت زمان طولانی ادامه نداشت (صدیق / 1354 / ص 298).
در ایران بیشتر مکتب خانه ها مختلط بودند و دختر و پسر با هم به کلاس می رفتند (Mazaher / 1951 /p: 405 )
اولین تعلیم مکتب دار، شکل دادن به رفتار و دیدگاه طفل نسبت به دانش و معلّم بود و لذا شاگردان مؤدب و با استعداد در مراحل اولیه آموزش توسط مکتب دار شناخته شده و توجّه خاصی به آن ها می شد و آنان را تشویق به ادامه تحصیل می کردند. از جمله وظایف دیگر مکتب دار علاوه بر یاد دادن خواندن و نوشتن به بچه ها، آموزش نماز گزاردن و دعا خواندن بود و به آنان گوشزد می کرد که پدر و مادر و بستگان را احترام کنند و اندرز آنان را به کار بسته و هنگام خروج از منزل دست آنان را ببوسد (آصفی / 1352 / ص 106).
به هر حال مکتب در جهان اسلام صرف نظر از ویژگی های علمی همواره از یک سو به صورت یک نظام پیشتاز برای مدارس عالی (علمیه) عمل کرده و از سوی دیگر مردم را برای زندگی و داد و ستد و ارتباط متقابل مورد نیاز زمان مجهز می کرد.
سازماندهی مواد آموزشی توسط معلّم صورت می گرفت و نظام مکتب خانه دارای تشکیلات واحدی نبود. اصولاً فرصت تمرین های تجربی برای شاگردان در سر کلاس فراهم می شد و لذا در همان جا یادگیری تحت نظم و انظباط در می آمد و به وسیله یادآوری تقویت می شد و مکتب دار با پس گرفتن درس خوانده شده در مکتب خانه آموخته های شاگرد را مورد ارزشیابی قرار می داد.
مکتب خانه عملاً به عنوان یک دوره مقدماتی برای مدارس علمیه بودند. در ایران مسأله راهنمایی شغلی پس از ختم دوره های درسی مکتب خانه نیز مورد توجه بود (درانی/ 1378 / ص 71).
قابوس بن وشمگیر نخستین بار لزوم وجود برنامه ای برای راهنمایی شغلی را تشخیص داد و به این ترتیب حدود 19 نوع شغل را مطرح کرد (ضوابطی / 1359 / ص 28).
مکتب خانه ها در ایران تا بعد از جنگ جهانی دوّم علی رغم توسعه مدارس نوع اروپایی به فعالیت خود ادامه دادند و تا سال 1939 میلادی، 2356 مکتب خانه در ایران وجود داشته؛ در حالی که تعداد مدارس جدید اروپایی 1218 عدد بوده است (صدیق / 1348 / ص 405).
به جهت نبود یک سازمان متشکل اداری هر مکتب خانه چه در زمینه مالی و چه در زمینه اداری و آموزشی به صورت مستقل عمل می نمود و اهداف عملی در حقیقت توسط مکتب دار معین می شدند البته مکتب خانه هایی که وقفی بودن گاه توسط وقف نامه اهداف آن مشخص می شد.
مکتب خانه ها گاه توسط سلیقه و خواست مؤسس، البته با مشورت مکتب دار نیز اداره می شدند.
در ایران برای ورود به مکتب خانه هیچ گونه اجباری وجود نداشت، زیرا شاگرد در هر لحظه از سال می توانست به راحتی وارد مکتب شود و اصولاً طفل بین 6 تا 10 ساله به مکتب خانه می رفت که البته برای روستاییان یا عشایر این سن تا 15 سال هم می شد.
با تأسیس مدارس علمیه برنامه های درسی مکتب خانه هم کامل تر شده و توسعه یافت و دروسی از جمله تاریخ اسلام، شعر، ریاضیات، خوشنویسی، زبان و ادبیات عرب برای آمادگی جهت ادامه تحصیل در مدارس علمیه افزوده شد. در ایران زبان و ادبیات فارسی هم اضافه گشت و به تدریج در مکتب خانه ها آثار مهم ادبی و اشعار شاعران و ادبای بزرگ ایران جزء برنامه های آموزشی قرار گرفتند.
اصولاً در مکتب خانه ها چنین کتاب هایی تدریس می شد که البته در همه آن ها یکسان نبود:
نصاب الصبییان از ابونصر فراهی، فرایض دینی از طریق تمرین، خواندن قرآن به صورت گروهی و فردی، مبانی اخلاق از کتاب صدکلمه از گفتار حضرت علی به عربی، تقویت خواندن با کتاب های مثنوی نان و حلوا از شیخ بهایی، موش و گربه از عبیدزاکانی، پندنامه از فریدالدین عطار، حسین کرد، خاورنامه، گلستان و بوستان، مقدمات فقه و اصول با خواندن کتبی چون حلیه المتقین، مقدمات حساب (سیاق بازار) و هندسه، خط نویسی از طریق تمرین با الگو (خط نستعلیق)، ایجاد علاقه به دین و اولیای دین با رسالاتی چون طوفان البکا جودی و رساله های بیاض (حاوی دعاها).
سیستم آموزشی مکتب خانه ها محاسن و معایبی را به همراه داشت، که در زیر به برخی از آن ها اشاره می شود:
محاسن
- سادگی و سهل الاستفاده بودن ان: در عین رایگان نبودن مکتب، اما افراد محروم هم می توانستند از آن بهره مند گردند و فرزندان خود را به مکتب بفرستند؛ زیرا شهریه شامل پول، غله، میوه، شیر و ماست و حتی گاهی تعهد خدمات عملی بود.- آزاد بودن آموزش: از نظر زمان شروع و پایان مدت دوره تحصیل و تکمیل دروس آزادی کاملی در مکتب خانه وجود داشت و ممکن بود دو نفر هم زمان درس راشروع کنند، ولی یک نفر با داشتن استعدادی بهتر زودتر آن را به پایان برساند.
- امکان هماهنگی با کار: برخی از دروس را به صورت عملی هم فرا می گرفتند.
- هدف سواد آموزی: هدف آموزش باسواد شدن بود و تا شاگردی درسی را فرا نمی گرفت به مرحله بعدی وارد نمی شد.
- رابطه نزدیک تر معلّم و شاگرد
معایب
- محتوای دروس الزاماً با تغییرات و تحولات اجتماعی هم سو نبود و تغییرات اندک و کمتری در دروس صورت می گرفت.- استفاده از تنبیهات سخت بدنی به طوری که گاه نام مکتب خانه همراه با کلمه تنبیه تداعی شده و لذا برخی از اطفال از رفتن به مکتب خانه امتناع می کردند.
- توجه بیشتر به حفظ مطالب و توجه کمتر به درک آن.
- توجه کمتر در پرورش استعدادهای شخصی هر طفل (استعدادیابی).
سخن آخر
در مکتب خانه، روش آموزش حفظی همراه با تکرار و تمرین زیاد و بدون فهم صورت می گرفت که هیچ گونه نیروی تعلق و تفکر را پرورش نمی داد و این ضرب المثل از آن زمان مانده است که: «العلم حرف و التکرار الف»، که البته این از معایب این نهاد آموزشی بود که سعی شد در اشکال بعدی آن برطرف شود.برنامه درسی مکتب خانه در ابتدا تعلیم الفبا و قرائت و حفظ کردن بخشی از قرآن بود و به تدریج که کتاب تألیف شد و زبان فارسی رونق گرفت، برنامه مکتب خانه ها هم توسعه یافت و خواندن کتب فارسی و رسالات هم به آن افزوده شد و چنین شد که مکتب خانه ها پایه های اولیه مدارس علمیه در دوره های بعد و مدارس عالی (دانشگاه) در عصر حاضر گشتند.
پینوشت:
1- مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
کتابنامه:فارسی:
1- آصفی، آصفه، خانواده و تربیت در ایران، تهران، نشر مجله مکتب عام، 1352 ش.
2- ایمانیه، مجتبی، تاریخ فرهنگ اصفهان و مراکز تعلیم، اصفهان، نشر دانشگاه اصفهان، 2535 پهلوی.
3- الماسی، محمدعلی، تاریخ مختصر تحول تعلیم و تربیت در اسلام و ایران، تهران، نشر رشد، 1378 ش.
4- حجتی، محمدباقر، اسلام و تعلیم و تربیت، بی جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357 ش.
5- حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372 ش.
6- درانی، کمال، تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، تهران، نشر سمت، 1378 ش.
7- راوندی، مرتضی، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا، چاپ سوم، بی جا، نشر هدایت، 1369 ش.
8- ---------، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت، نشر نگاه، 1366 ش
9- ربانی، اصغر، تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، اصفهان، نشر آشنا، 1382 ش.
10- سلطان زاده، حسین، تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تأسیس دارالفنون، تهران، نشر آگاه، 1364 ش.
11- سمیع آذر، علیرضا، تاریخ تحولات مدارس در ایران، تهران، نشر سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، 1376 ش.
12- شریعتی، علی، مکتب تعلیم و تربیت اسلامی، نشر حسینیه ارشاد، بی تا.
13- شلبی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه: محمد حسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361 ش.
14- صدیق، عیسی، مختصری از تعلیم و تربیت در ایران، نهران، نشر شرکت سهامی طبع کتاب، 1348 ش.
15- ---------، دوره مختصر تاریخ فرهنگ ایران، چاپ هشتم، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1354 ش.
16- صفا، ذبیح الله، آموزش و دانش در ایران، تهران، نشر نوین، 1363 ش.
17- ضمیری، محمدعلی، تاریخ سیر فرهنگ ایران و اسلام، شیراز، نشر راهگشا، 1371 ش.
18- ضوابطی، مهدی، پژوهشی در نظام طلبگی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359 ش.
19- غفرانی، محمد، پایگاه تعلیم و تربیت در اسلام، نشر انجمن اولیاء و مربیان، 1357 ش.
20- قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1353 ش.
21- مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، نشر الزهراء، 1361 ش.
منابع لاتین:
22- Mazaher, A, La vie quotidienne des musulmans au moyen age, Hachette, 1951
23- Hunks, S, Le soleil d Allah brille sur I occident, Albin Michel., 1963.
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}